شعر در مورد ببخش
شعر در مورد ببخش ,شعر در مورد بخشش,شعر در مورد ببخشید,شعر در مورد مرا ببخش,شعری در مورد ببخشید,شعر در مورد منو ببخش,شعری در مورد منو ببخش,شعر درباره ببخشش,شعر در مورد بخشش و گذشت,شعر در مورد بخشش دیگران,شعر در مورد بخشش خدا,شعر در مورد بخشش بزرگان,شعر در مورد بخشش و عفو,شعر در مورد بخشش گناه,شعر در مورد بخشش خداوند,شعر در مورد بخشش از حافظ
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد ببخش برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ببخش
سینه را زان غمزه خون خواره دلدوزی ببخش
یک طرف بنما ز روی و یک گره بگشا ز زلف
مرده ام، از زندگانی یک شبانروزی ببخش
شعر در مورد ببخش
گر گناهی کردم و دارم، خداوندا، ببخش
چون گنه را عذر می آرم، خداوندا، ببخش
پای خجلت را روایی نیست بر درگاه تو
دست حاجت پیش می دارم، خداوندا، ببخش
شعر در مورد بخشش
این آرزویم ببخش و جان بستان
تا آرزوی دگر نیندیشم با دل گفتم
که ترک جان کردی دل گفت
کز این قدر نیندیشم
شعر در مورد ببخشید
ما جان فدای خنجر تسلیم کرده ایم
خواهی ببخش و خواه بکش رای رای تست
گفتی که ابر گشت فلانی ز آب چشم
این ابر مدتی ست که اندر هوای تست
شعر در مورد مرا ببخش
ای خط سبز، بر لب جانان خضر تویی
ما را مکش چو آب خضر آشنای تست
ای قرص آفتاب که دوری ز دست ما
آخر لبی ببخش که خسرو گدای تست
شعری در مورد ببخشید
ز غم ناتوانم، شفایی ببخش
ازان پس که من مرده باشم، چه سود؟
تو با آنکه گفت کسی نشنوی
ولی گفت خسرو بیاید شنود
شعر در مورد منو ببخش
گویم ببخش جان من، او گویدم که نی
جان بخش من بس است همان گفتن نیش
چون گل ز رشک جامه درانم که تا چراست؟
در گرد کوی گشتن باد سحر گهش
شعری در مورد منو ببخش
دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ببخش
سینه را زان غمزه خون خواره دلدوزی ببخش
یک طرف بنما ز روی و یک گره بگشا ز زلف
مرده ام، از زندگانی یک شبانروزی ببخش
شعر درباره ببخشش
خامی آن کس که دید آن روی چون آتش نسوخت
یارب، افسرده دلان را در جگر سوزی ببخش
گر بد آموزی کند چشمت که بستان جان خلق
جان خسرو را علی الرغم بدآموزی ببخش
شعر در مورد بخشش و گذشت
ز گریه رشته جان پر گره شد و دم سردم
گره گرفته به صد حیله می رسد به دهانم
بسوخت خسرو مسکین در آرزوی لب تو
ببخش از پی تسکین دو شربتی هم از آنم
شعر در مورد بخشش دیگران
آخرم جرعه ای ببخش از لب
تا ازین عقل حیله گر برهیم
گفتیم «خوش بزی و عشق مباز»
زنده از دست تو اگر برهیم
شعر در مورد بخشش خدا
لب نمودی، ببخش چاشتیی
هم از آن انگبین که می بینم
یا خود از بهر جان خسرو راست
این همه خشم و کین که می بینم
شعر در مورد بخشش بزرگان
خانه جدا میکنی،طاقت اینم ببخش
بوسه بها میکنی، مکنت آنم بده
چون نتواند کسی چاره بهبود من
من به جز از خویشتن هیچ ندانم، بده
شعر در مورد بخشش و عفو
گر گناهی کردم و دارم، خداوندا، ببخش
چون گنه را عذر می آرم، خداوندا، ببخش
پای خجلت را روایی نیست بر درگاه تو
دست حاجت پیش می دارم، خداوندا، ببخش
شعر در مورد بخشش گناه
جعد تو تنگ به کار دل ما پیچیده ست
پنجه ای چند ز جعد چو شکن بازگشای
هست کوتاه شب وصل درازیش ببخش
زان سر زلف سیه نیم شکن بازگشای
شعر در مورد ببخش
بیشتر بخوانید :